من زشت ترین و زیباترین زن دنیا را دیدم. نه از دیدن آن احساس نفرت کردم و نه نسبت به این احساس محبت؛ زيرا آن چه احساس نفرت و محبت را برمي انگيزد، زشتي و زيبايي خصايل است ، نه شكل و شمايل
من درختی را دیدم که هر شاخه آن برای ارتزاق ناگزیر باید ریشه ای در خاک داشته باشد. بنابراین دانستم که لازمه طراوت اندیشه در افلاک داشتن ریشه در خاک است.
من مردمی را دیدم که تحقیر سال ها سلطنت و قرن ها قیادت در عمق رفتارشان و در ژرفای گفتارشان جلوه گر بود.
من جلوه ای از الیناسیون را در پندار مرغی دیدم که خود را پنگوئن احساس می کرد. بنابراین دانستم که خودشناسی نخستین گام خداشناسی و هستی شناسی است.
من هیچ تغییری را بدون درد و رنج ندیدم. گاهی درد و رنجی کند و آرام و زمانی شدید و تکان دهنده ! ولی در هر حال لازمه تغییر ، قبول درد و رنج است .
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.